English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1897 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
turning point U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
entrepremership U اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
slumped U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slump U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
terminal U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminals U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
phantom section U خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
gyle U مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
real stagnation point U نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
best angle of climb airspeed U سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
innovation theory U ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
thrashing U 1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود
centrally planned economy U اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
orthodox school U مکتب اقتصادی سنتی که اقتصاددانان قبل ازکینز را نیزشامل میشود
offices U اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
office U اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
double row spot welding U جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic aggregates U مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic liberalism U مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic imperialism U جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
run duration U 1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
make work activities U فعالیتهای کاربر
way of life فعالیتهای روزانه
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
taxable activities U فعالیتهای مشمول مالیات
nonmarket activities U فعالیتهای غیر بازاری
call-up U احضار برای فعالیتهای نظامی
activities U رکورد فعالیتهای انجام شده
call up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-ups U احضار برای فعالیتهای نظامی
activity U رکورد فعالیتهای انجام شده
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
extracurricular U فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
brain death U از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
aprFs-ski U فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
pin point U نقطهای
autarky U خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
spot welding U جوشکاری نقطهای
point group U گروه نقطهای
point function U تابع نقطهای
point estimate U براورد نقطهای
point estimation U براورد نقطهای
point estimation U تخمین نقطهای
point imperfection U ناکاملی نقطهای
point indentification U هویت نقطهای
point load U بار نقطهای
point operation U عمل نقطهای
point particle U ذره نقطهای
point target U اماج نقطهای
bridge spot weld U جوشکاری نقطهای
point elasticity U کشش نقطهای
point discharge U تخلیه نقطهای
point defect U نقص نقطهای
two point threshold U استانه دو نقطهای
multipoint U چند نقطهای
multipoint line U خط چند نقطهای
spot welding U جوش نقطهای
dot product U ضرب نقطهای
pinpoint target U هدف نقطهای
dot matrix U ماتریس نقطهای
point charge U بار نقطهای
point contact U تماس نقطهای
point contact U کنتاکت نقطهای
escapism U هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
lattice point group U گروه نقطهای شبکه
single row spot welding U جوشکاری نقطهای سری
dot matrix printers U چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer U چاپگر با ماتریس نقطهای
spot welding electrode U الکترود جوشکاری نقطهای
spot welding machine U دستگاه جوش نقطهای
multipoint circuit U مدار چند نقطهای
dot matrix printer U چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printers U چاپگر با ماتریس نقطهای
point contact rectifier U یکسو کننده نقطهای
diglottic stimulation U تحریک دو نقطهای زبان
point biserial correlation U همبستگی دو رشتهای نقطهای
rpbis U همبستگی دو رشتهای نقطهای
dichoglottic stimulation U تحریک دو نقطهای زبان
dot matrix character U کاراکتر ماتریس نقطهای
fellow traveler U کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
known datum point U نقطهای با مختصات وگرای معلوم
welded contact rectifier U یکسو کننده نقطهای جوش شده
grazing point U نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
derrick U دریک
in an instant U دریک ان
derricks U دریک
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
check point U نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
swinging derrick U دریک گردان
in an instant U دریک لحظه
en bloc U دریک بلوک
sedentary U مقیم دریک جا
on one occasion U دریک موقع
on a par U دریک تراز
standing derrick U دریک ثابت
lunitidal interval U فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
backstreet U فعالیتهای غیر رسمی و مخفی و اغلب غیر قانونی
somewheres U یک جایی دریک محلی
rub elbows/shoulders <idiom> U دریک سطح بودن
run in the family/blood <idiom> U دریک سطح بودن
somewhere U یک جایی دریک محلی
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
out of step <idiom> U دریک گام نبودن
aline U دریک رشته قراردادن
partly U نسبتا دریک جزء
beside U دریک طرف بعلاوه
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
dieresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
coincides U دریک زمان اتفاق افتادن
textbook U کتاب اصلی دریک موضوع
polynya U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
chorus girls U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
text book U کتاب اصلی دریک موضوع
ledger bait U که دریک جا روی نگاه دارند
in a crack U دریک چشم بهم زدن
coinciding U دریک زمان اتفاق افتادن
polynia U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
pent up U دریک جا نگاه داشته شده
coincide U دریک زمان اتفاق افتادن
fascia plate U تابلوی مقابل دریک وسیله
coincided U دریک زمان اتفاق افتادن
chorus girl U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
textbooks U کتاب اصلی دریک موضوع
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
batches U مقدار نان دریک پخت
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
colocate U دریک مکان قرار دادن
collinear U دریک خط مستقیم واقع شونده
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
coincident U واقع شونده دریک وقت
aligning U دریک ردیف قرار گرفتن
have one's ass in a sling <idiom> U دریک وضع نا مساعد بودن
batch U مقدار نان دریک پخت
align U دریک ردیف قرار گرفتن
easy does it <idiom> U دریک چشم بهم زدن
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
palmful U انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
gigahertz U فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
concurrent U دریک وقت واقع شونده موافق
hinge joint U مفصلی که دریک سطح حرکت کند
pointsman U عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
broadsides U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
play footsie <idiom> U باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
broadside U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
bicipital U تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
echo U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
formed U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averages U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
commerical U تجاری
mercantile U تجاری
business <adj.> U تجاری
commercial U تجاری
corporate [commercial] <adj.> U تجاری
relating to business <adj.> U تجاری
for-profit <adj.> U تجاری
commercial <adj.> U تجاری
load U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
coextensive U باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
haul U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
ice time U مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1popsicle
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com